یه روز سخت وتشخیص دکتر

سلام کوچولوی نازم

الینا جونم الان که دارم برات مینویسم ساعت11شب خونه آقا جون هستیم وشما لالا کردی .

دیروز روز خیلی سختی بود همش گریه میکردی ایراد میگرفتی آخه نمیدونم یهویی دستت چی شد موقع

بازی کردن .البته ناگفته نمونه که قبلا هم دست درد داشتی .

اصلا نمیذاشتی کسی به بهت دست دست بزنه هر کاری میکردم باز فایده نداشت تا شب متوجه شدم که دستت ورم کرده سریع بردمت دکتر با دایی مهدی .

دکتر واست عکس نوشت واااااااااااااااای چه به روزم اوردی تو بیمارستان بخاطر اینکه یه عکس از دستای کوچولوت بگیرن تمام بیمارستان و رو سرت گذاشتی از ترس .

تااینکه با کلی دردسر از دستت عکس گرفتن و گفت دو جای دستت ضرب دیده .وای اون لحظه داشتم دیونه میشدم اینقدر دعا کردم که دستت نشکسته یاشه ونیازی به گچ نباشه .

دستت و اتل بندی کردن  مامان دورت بگرده اینقدر اذیت شدی که دلم کباب شد بهم نوبت دکتر ارتوپد دادن .

خلاصه فرداش رفتیم دکتر واست نذر کردم که چیز ی نباشه تا رفتیم دکتر دست و باز کرد منم صبر نداشتم ببینم تشخیصش چیه گفت اگه جلوی خودم یه دونه پفک برو و دهنش مشکلی نداره واسم خیلی جالب بود فکر کردم داره شوخی میکنه ولی چنین چیزی نبود واقعا جدی میگفت .دایی مهدی رفت پفک خرید اورد و شما هم شروع کردی به خوردن .اصلا درد نداشتی دکتر گفت ببین چیزیش نیست نمیدونی چه حس داشتم از خوشحالی دلم میخواست داد بزنم .خدا راشکر مشکلی نبود ولی تاکید کرد اگه خدا نکرده یکبار دیگه اینجوری شد باید گچ بگیری ااخه استخوانای دستت یه نرم شدن گلم .خلاصه ما هم خوشحال رفتیم خونه اقا جون  این خبر خوب روبه همه دادیم .

اینجا دستت آتل بندی شده دختر نازم

این عکس صبح رزی هستش که دکتر دست و دید و گفت چیز نیست وشما هم میگفتی ببین مامان دستم خوب شده میتونم تکونش بدم