بدون شرح
بادکنک
برای فرزند عزیزم از بین تمام اسباب بازیها یک بادکنک می خرم چون بازی با بادکنک خیلی چیزا رو به بچه یاد میده. بهش یاد میده که باید بزرگ باشه اما سبک، تا بتونه بالاتر بره. بهش یاد میده که چیزای دوست داشتنی میتونن توی یه لحظه حتی بدون هیچ دلیلی و بدون هیچ مقصری از بین برن پس نباید زیاد بهشون وابسته بشه. و مهمتر از همه بهش یاد میده که وقتی چیزی رو دوست داره نباید اون قدر بهش نزدیک بشه و بهش فشار بیاره که راه نفس کشیدنش رو ببنده، چون ممکنه برای همیشه از دستش بده. ...
نویسنده :
مامان مریم
14:22
44 ماهگیت مبارک الینای عزیزم
دخترم دردانه زیبایم الینا ای عزیز تر از جانم پاره ی تنم صدای دلنوازت را... نگاههای معصومانه ات را...... شیطنت های کودکانه ات را..... اشک های بی کینه ات را دل پاک و مهربانت را همه را دوست دارم می دانی... تو مژدگانی همه ی مهربانی های عالمی تو بهترین همدم و مونس تو ارزنده ترین هدیه ی خدا بر روی زمینی ودر یک کلام تو ر...
نویسنده :
مامان مریم
0:10
اولین بارون پاییزی
این روزای محرم
التمـــــــــــــــــــاس دعا باز محرم شدو دلها شکست از غم زینب دل زهرا شکست باز محرم شد و لب تشنه شد از عطش خاک کمرها شکست آب در این تشنگی از خود گذشت دجله به خون شد دل صحرا شکست قاسم ولیلا همه در خون شدند این چه غمی بود که دنیا شکست محرم ماه غم نیست ماه عشق است محرم مَحرم درد حسین است اینم چند تا عکس از مراسم تاسوعا و عاشورا و الینا خانم در هیئت بابایی ...
نویسنده :
مامان مریم
0:22
عزاداری
سلام عشقم این روزا بیشتز همیشه خوشحالی اونم به خاطر اینکه پشت سر هم میری مسجد و هیأت برای عزاداری امام حسین(ع) با اون زبون شیرینی که داری میگی مامان بِریم سینه بزنیم؟ .............الهی که من دور دختر کوچولوم بگردم ....عزاداریات قبول باشه فسقلی....... شب تاسوعا و عاشورا با هم رفتیم بین دسته های عزاداری و شما با اون دستای کوچکت سینه و زنجیر میزدی قربونت برم ... الان ٣ ساله که ماه محرم با تو عزیزدلم میگذره .......الهی شکرت ....الهی همیشه زیر سایه حضرت علی اصغر باشی گلکم....... این روزها مراسم عزاداری آقامون امام حسین(ع) همه جا برپاست این چند شبه دو سه بار رفتیم روضه ...
نویسنده :
مامان مریم
0:21
هنر اینروزای مامانی
سلام پاییز
سلام پاییز با سکــــــوت می گذرد تا برگی نریزد و خویش را برای سفـــــری آماده می کند لحظاتی نمانده است گذر از جـــــــاده فصل که تحمل آن را غـــــــم پاییز تواند و بس تابستان در کشـــاکش گــذر زمان زخم بـر پیکر ودلی پـر خون با غــم بسیار که همه را در پاییز گذاشت و رفت همین شد که پاییز را غمی جانکاه دارد و همراه آن هست وسر در گریبان دارد از غـــــم دوست و فقط به گوشه ای نشسته احساس خــــود را با باد و برگـــــــــ زمزمه می کند غم و رنگ و صدای سکوت جلوه پاییز ریزش غــــــــم را در پرواز برگ که جدا از ...
نویسنده :
مامان مریم
0:19